آيا تابهحال براي شما نيز اين سؤال پيشآمده كه چطور مغز ما فرايند يادگيري را انجام ميدهد؟ و چطور حتي پس از سالها بازهم با كوچكترين اشاره، بعضي مطالب و آموزشها براي ما مرور و يادآوري ميشود يا چرا يادآوري بعضي مطالب خيلي مشكل و حتي غيرممكن است؟
فرض كنيد شما به پيانوعلاقه داريد. در ابتدا نميتوانيد پيانو بنوازيد. شروع به تمرين ميكنيد، اوايل تمرين، كار بسيار كند پيش ميرود. ناگزير هستيد تكتك دكمه هاي پيانو را پيدا كنيد و با نتي كه مقابل شماست مطابقت دهيد و بعد دكمه را بفشاريد. نتيجه نيز چيزي نيست جز يك سري صداهاي نه چندان دلچسب! مدام كه تمرين مي كنيد، اتفاقاتي در مغز شما مي افتد. مغز بهموازات تمرينات شما، در حال تغييراتي در مدارهايش هست و هر بار سلولهاي بيشتري را به اين كار اختصاص ميدهد. مدارهاي مربوط به نواختن پيانو شكل ميگيرد و تعداد بيشتري از سلولهاي مغز براي اين كار به خدمت گرفته ميشوند و شما بالاخره بعد از مدتي، بدون اينكه حتي به پيانو نگاه كنيد، آن را هنرمندانه مينوازيد و اين هنر براي هميشه در مغز شما بايگاني ميشود؛ حال فرض كنيد شما چند سال پيانو نزنيد يا مدتي حتي دوچرخهسواري و رانندگي نكنيد، به جرأت ميتوان گفت بعد از چندين سال وقتي اراده كنيد شما بهراحتي ميتوانيد رانندگي كنيد و يا ساز مور علاقهتان را بزنيد؛ در واقع مهارتهاي موردنياز براي انجام هريك از اين فعاليتها در مغز ما ذخيره ميشود و با كوچكترين تلنگري يادآوري و مرور مي شود. به عبارت سادهتر بهترين كاري كه مغز انجام ميدهد يادگيري و ذخيره اطلاعات و بازيابي اطلاعات در زمانهاي مناسب است؛ بنابراين اگر فرايند يادگيري يك موضوع (مانند تدريس خصوصي زبان خارجي ، موسيقي، تدريس خصوصي فيزيك، آشپزي و هر چيز ديگر) به آرامي پيش ميرود، نگران نباشيد و هرگز تصور نكنيد كه در آن موضوع ناتوان هستيد. شايد مغزتان، تمرين بيشتري از شما ميخواهد تا مدارهايش را تغيير دهد و سلولهاي لازم را به آن موضوع اختصاص دهد؛ به خودتان اتهام ناتواني نزنيد. سلولهاي مغز، تابعي از تمرينات و اراده ما هستند تا بر اساس آن، مدارها و ارتباطات جديد بين خود بسازند و به تصميم ما جامه عمل بپوشانند.
.
راست مغز هستيد يا چپ مغز؟
مغز انسان به دو نيمكره راست و چپ تقسيم شده است. اگرچه اين دو نيمكره از لحاظ اندازه برابر هستند ولي عملكرد مشابهي انجام نميدهند. در دهههاي پيشين دانشمندان معتقد بودند وقتي يك سمت مغز ما كار ميكند بخش ديگر غير فعال است. در حالي كه اين باور درست نبود؛ واقعيت اين است كه هر دو نيمكره مغز انسان در هر لحظه، فعال است و البته برخي مواقع، يك بخش فعالتر از ديگري ميشود. برخي دانشمندان نيز معتقد بودند چون توانايي حرف زدن انسان توسط نيمكره چپ او كنترل ميشود، سمت چپ مغز، نيمكره اصلي و نيمكره راست، نيمكره فرعي است؛ اما تحقيقات "راجر ولكات اسپري" اين باور را بر انداخت. راجرز به اين نتيجه رسيد كه سمت چپ مغز تمايل به كنترل بسياري از جنبههاي زبان و منطق دارد، در حالي كه سمت راست تمايل دارد اطلاعات فضايي و درك بصري را مديريت كند.
جهت درك بهتر مطالب در اينجا لازم است نكاتي را در مورد اين دو نيمكره بدانيد:
_ سمت چپ مغز، كارهايي را انجام ميدهد كه بايد با منطق، مانند علوم و رياضيات انجام شود و نيمكره سمت راست كارهايي را انجام ميدهد كه با خلاقيت و هنر مرتبط هستند. بهطور خلاصه، نيمكره چپ بخش زبان، منطق، استدلال، محاسبه، تفكر تحليلي را بر عهده دارد و نيمكره راست، بخش ابراز احساسات، خلاقيت، تشخيص چهره، موسيقي، رنگ، تصاوير، بينش و حالات غيركلامي را كنترل ميكند. نيمكره چپ در تحليل اطلاعات مهارت دارد و نيمكره راست در تركيب آنها.
_ نيمكره چپ، خطي عمل ميكند و نيمكره راست، غيرخطي. به بيان سادهتر، نيمكره چپ، مسائل را بر اساس روابط علّي و معلولي و ريز به ريز به ترتيب بررسي ميكند يا يك مسئله رياضي را بر اساس دادهها، فرموله ميكند و در مسير آن فرمول، قدم به قدم به حل آن نزديكتر ميشود؛ اما نيمكره راست، كلي نگر است و مفهوم را در نظر ميگيرد. مثلاً براي تشخيص چهره يك فرد، نيازي نيست كه بر اساس فرمول خاصي از فرق سر تا چانه او يكي پس از ديگري بررسي و سپس به هم متصل شوند و نهايتاً شخص شناسايي شود. نيمكره راست، بهسرعت و با قابليت كلنگري كه دارد، در كسري از ثانيه، چهره را شناسايي ميكند. حال شما تصور كنيد كه نيمكره چپ عهدهدار تشخيص چهرهها ميشد، چه دردسرهايي كه پيش نميآمد!
_ هر نيمكره، بخش مخالف خود را در بدن اداره ميكند. سمت چپ مغز مسئول كنترل سمت راست بدن است از سوي ديگر، نيمكره راست مغز، فعاليتهاي سمت چپ بدن را هماهنگ ميكند. شايد به همين دليل هست كه وقتي سمت چپ مغز آسيب ميبيند، احتمال اينكه بر قسمت راست بدن نيز تأثير بگذارد زياد است. اگر شما با پاي راست به توپ ضربه بزنيد، در واقع اين فرايند را نيمكره چپتان اداره كرده است. وقتي متني را به فارسي ميخوانيد، سر و چشمتان از راست به چپ در حركت است. چون به سمت چپ حركت ميكنيد، نيمكره راست مغزتان به كار گرفته ميشود و وقتي انگليسي ميخوانيد، نيمكره چپتان فعالتر ميشود. شايد يكي از علتهايي كه يادگيري زبان انگليسي براي يك فارسيزبان سختتر از يك فرانسوي زبان است _ بهجز مسائل زبانشناسي مانند نزديكي لغات _ اين باشد كه فرد فارسيزبان ناگزير است عادت مغزي خوانش را از نيمكره راست به نيمكره چپ انتقال كند، ولي ساير زبانها از نظر جهت نوشتاري مانند هم هستند.
امروزه دانشمندان علوم اعصاب معتقد هستند كه دو نيمكره مغز براي انجام انواع مختلف فعاليتها از طريق كولون كولوسوم همكاري ميكنند. در تحقيقي كه توسط محققان دانشگاه يوتا انجام شد، ۱۰۰۰ نفر از شركتكنندگان انتخاب و مغز آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت تا مشخص شود كه آيا واقعا آنها از يك طرف مغز بيشتر از طرف ديگرش استفاده ميكنند؟ نتيجه پژوهش نشان داد در حالي كه فعاليت يك سمت مغز در بعضي مواقع بحراني گاهي بالاتر بود، ولي بهطور كلي مداخله هر دو طرف مغز عمدتا در فعاليتهايشان برابر بودند؛ بنابراين دو نيمكره به يك اندازه مهم هستند و هر كدام از آنها وظايفي دارند كه در تعامل با يكديگر انجامش ميدهند؛ مانند ساير اعضاي بدن كه در هماهنگي كامل با يكديگرند.
يادگيري مغز محور چيست؟
دنياي يادگيري در حال تغيير و پيشرفت است و يكي از مهمترين و برجستهترين پارادايمها، نظريه يادگيري مبتني بر مغز است؛ تئوري يادگيري بر مبناي ساختار و كاركرد مغز بنا شده است. سؤال اين است كه چگونه مغز انسان ممكن است به يادگيري و آموزش كمك كند؟ اكتشافات محققان مؤسسه گلادستون نشان ميدهد كه يك نوع خاص از نورونها باعث بهبود كارايي در يادگيري ميشود و تا زماني كه اين نورونها در مغز عمل فرايندهاي نرمال و عادي خود را بهدرستي دنبال نمايند، يادگيري اتفاق ميافتد و از آنجايي كه مغز انسان بهطور مداوم خواستار يادگيري است، نورونها پيوسته در حال اسكن و پردازش اطلاعات هستند. وقتي كه نورونها بهصورت مكرر با همديگر در حال ارتباط باشند، يك شبكه نوروني تشكيل ميگردد و يك الگو تكرار ميشود و دقيقاً وقتي چنين اتفاقي ميافتد و فعاليتي را تكرار ميكنيم يادگيري صورت ميگيرد، مانند كسي كه با تكرار و تمرين توانست پيانو بنوازد.
مثالي براي يادگيري مغز محور
تحقيقات نشان ميدهد كه استرس يكي از مهمترين عوامل خلاقيت، حافظه، رفتار، يادگيري و پيشرفت است. معلماني كه عمداً عوامل استرس را ايجاد ميكنند _ استرس را بهصورت هدفمند كاهش يا افزايش ميدهند_ در كلاس، احتمالاً محيط مثبت كلاس را آزمايش ميكنند و به نتيجه موردنظر كه ارتقاء دانشآموز است، دست مييابند. از طرفي راههاي زيادي براي كاهش استرس در كلاس وجود دارد. بهعنوان مثال: تلفيق ورزشهاي كششي، ادغام زنگ تفريح، تدريس خصوصي مهارتهاي يادداشتبرداري و استفاده از تربيت بدني...
وظيفه معلم در يادگيري مغز محور در آموزش
تئوري يادگيري مغز محور، جامعترين رويكرد آموزشي است كه بر اساس تحقيقات علوم عصبي ايجاد شده است. تأكيد اصلي اين تئوري اين است كه بهطور طبيعي مغز چگونه به يادگيري كمك ميكند؟ بر همين اساس امروز در عرصه آموزش از روش هايي براي تدريس استفاده ميشود كه معلمها بتوانند يادگيري را به سطح رشد واقعي هر فرد متناسب با استعداد، علاقه و هيجانات هر دانشآموز برسانند. در حالي كه در مدارس سنتي _ كه بعضاً در بسياري مناطق هنوز هم وجود دارند_ اغلب از طريق مأيوس كردن، ناديده گرفتن و سركوب نمودن استعدادها و علايق دانشآموز، فرايندهاي طبيعي يادگيري را دچار اختلال و مشكل ميكردند.
_ وظيفه معلم اين است كه از راهكارها، ابزار و فنون گوناگون براي فعال كردن مغز دانشآموز كمك بگيرد. يك مثال يا يك راهكار بهتنهايي پاسخ گوي فعالسازي مغز نيست. در تمامي سالهاي زندگي از لحظه تولد تا مرگ، مغز انسان تحت تأثير هورمونهايي است كه در بدن ترشح ميشود. تأثير همين هورمونها باعث ميشود تا هر فردي رفتارهاي متفاوتي در شرايط مختلف داشته باشد. گاهي اوقات كم و زياد اين هورمونها اختلالات رفتاري به وجود ميآورد. شايد شما هم تاكنون افراد زيادي را بهخصوص در مدرسه ديده باشيد كه به اصلاح كندذهن باشند يا اختلالات يادگيري داشته باشد حتي دانشآموزاني كه يادگيري در آنها كندتر از بقيه هست نيز با بهبود كلاس روش تدريس معلم، افزايش درك مطالب امري بديهي است. در صورت شناخت و درمان اينگونه افراد، معلمها ميتوانند با توجه به شرايط اين دانش آموزان و شناسايي نقاط قوت، استعداد و علاقه و مديريت استرس در آنها و تكرار و تمرين زياد به موفقيت و بهبود يادگيري آنها كمك كنند. تدريس خوب و اثربخش، تدريسي است كه بتواند تجربههاي يادگيرنده را هماهنگ سازد و از اين طريق بخشهاي مختلف را به فعاليت وادارد.
_ يادگيري مستلزم درگير شدن فيزيولوژيك مغز است. فشار رواني و ترس بهگونهاي متفاوت از صلح و آرامش يا چالش و خستگي، بر مغز اثر ميگذارد. وظيفهي معلم اين است كه با آگاهي از ميزان استراحت و تغذيه، روش تدريس مناسبي را براي ياددهي و يادگيري انتخاب و با مديريتي مناسب مطالب درسي را به دانش آموزان عرضه كند.
_ جستجوي معنا، فطري است. مغز در عين حال كه موارد آشنا را ثبت ميكند، بهصورت همزمان براي پاسخ به محركهاي جديد هم ميكوشد. براي يادگيري بايد محيطي ملموس آشنا و پايدار، تدارك ديده شود. همچنين بايد زمينهاي را به وجود آورد تا در آن يادگيرندگان حس كنجكاوي و اشتياق به نوجويي و اكتشاف و ميل به مبارزه با مشكلات را در خود تقويت كنند. از اينرو درسها بايد معنادار و مهيج باشند و به يادگيرندگان در انتخابهايش آزادي عمل بدهند.
بنابراين در يادگيري مغز محور در سيستم آموزشي، دستگاه مغز وارد مقوله يادگيري ميشود. اين نوع آموزش كه بر چگونگي كاركرد مغز است، دانشآموز محور است. نكتهي درخور توجه اين است كه در محيط زندگي يك فرد اگر شرايط رشد و تربيت و آموزش و امكانات كافي نباشد چه بسا حتي شناخت مغز كمتر كمكي به آن فرد نميتواند بكند؛ بنابراين يكي از مهمترين وظايف معلم، شناسايي استعداد دانشآموز و ارتقا اوست.
استاد سلام مرجع تخصصي تدريس خصوصي، تدريس خصوصي زبان , تدريس خصوصي فيزيك , كلاس روش تدريس , تدريس خصوصي پيانو و ..... آرزوي موفقيت براي تمامي دانش آموزان دارد.
- چهارشنبه ۰۹ آبان ۹۷ | ۱۰:۲۴
- ۳۰ بازديد
- ۰ نظر